محل تبلیغات شما
هر روز، حالا نه هر روز اما غالب روزها بوی مدفوع در دماغم می‌پیچد. دست‌و‌بالم آلوده می‌شود. با دل‌و‌روده‌ای که می‌خواهد بالا بیاید می‌دوم و دست‌هایم را با آب و صابون می‌شویم، می‌سابم، زیر ناخن‌ها، میان انگشت‌ها، کف دست‌ها را می‌سابم، می‌سابم. گاهی که عصبی‌ترم با فرچه می‌افتم به‌جان دست‌هایم و قرچ و قرچ، می‌شویم. دست‌هایم را می‌شویم و بعد می‌ایستم کنار پنجره، به‌هوای تازه پناه می‌برم تا بویی که تا لایه‌‌لایه‌های مغزم انگار نفوذ کرده است از بین برود.

بیا بریم به مزار ملّا ممدجان

خدایا رحم کن بر من پریشان‌وار می‌گردم

در باب قصد و مقصد و مقصود

دست‌هایم ,می‌شویم ,می‌سابم، ,مدفوع ,می‌ایستم ,پنجره، ,دست‌هایم را ,و بعد ,می‌شویم و ,را می‌شویم ,بعد می‌ایستم

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

اسکواش ایران